فرازش

روزمره‌گی‌های آدمی که دلش می‌خواست یک روز دل همه‌ی آدم‌ها را به دست بیاورد

فرازش

روزمره‌گی‌های آدمی که دلش می‌خواست یک روز دل همه‌ی آدم‌ها را به دست بیاورد

فرازش

فرازش به معنی صعود است. در نجوم به نقطه‌ای که مدار حرکت یک ستاره در موقع حرکت به سمت شمال، استوا را قطع می‌کند گره فرازشی یا گره صعودی می‌گویند. دوست دارم آن لحظه‌ی ناب فرازش را در زندگی‌ام تجربه کنم. گره‌های ذهنی‌م را یکی‌یکی باز کنم و ازشان رد شوم و صعود کنم؛ صعودی بی‌بازگشت.

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

هفته‌ی سی‌وسوم- ۲۶ بهمن ۹۵

همیشه از خواب دیدن متنفر بودم، اصلا شب‌هایی که خواب می‌بینم حالا گیرم هر خوابی می‌خواهد باشد،‌ چه شیرین چه تلخ، چه ترسناک چه هیجان‌انگیز، خواب‌ش بهم مزه نمی‌دهد. انگار اصلا شب تا صبح نخوابیدم. همیشه دلم می‌خواهد بخوابم بی‌آنکه خوابی ببینم و ناگه زمان کات بخورد، صبح شود و بیدار شوم. یعنی درکی از زمان خوابم نداشته باشم. این روزها و ماه‌ها ولی نظرم کمی عوض شده. از کی؟ درست از زمانی که سه چهار ماه پیش برای اولین بار خواب دیدم دخترم متولد شده است و در آغوش من است. شیرینی و حلاوت این خواب برای‌م آنقدری بود که وقتی بیدار شده بودم به خودم بدو بیراه می‌گفتم که چرا آخر الان بیدار شدی. در طول روز تلاش می‌کردم مرتب چهره‌اش را به یاد بیاورم و نگاه و خنده‌اش را . از آن زمان شب‌ها به امید اینکه بخوابم و خوابش را ببینم می‌خوابم،‌ اصلا انگار یک قراری با هم در خواب‌ها گذاشته‌ایم. قرار شیرینی که فعلا در خواب اتفاق می‌افتد. تا حالا چندباری این خواب شیرین را دیده‌ام و هر بار برایم شیرین‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌آید. حالا که به هفته‌های آخر بارداری نزدیک شده‌ام انگار بی‌تابی‌م برای دیدن دخترکم بیشتر شده است.

پ.ن: البته دیشب خواب دیدم دوقلو داریم و در خواب به طور کامل آچمز بودیم که باید چه کنیم  (:

الهی این لحظه‌های شیرینِ وصف‌ناشدنی نصیب همه‌ی زنان سرزمین‌م شود.

  • مهسا قربانی