فرازش

روزمره‌گی‌های آدمی که دلش می‌خواست یک روز دل همه‌ی آدم‌ها را به دست بیاورد

فرازش

روزمره‌گی‌های آدمی که دلش می‌خواست یک روز دل همه‌ی آدم‌ها را به دست بیاورد

فرازش

فرازش به معنی صعود است. در نجوم به نقطه‌ای که مدار حرکت یک ستاره در موقع حرکت به سمت شمال، استوا را قطع می‌کند گره فرازشی یا گره صعودی می‌گویند. دوست دارم آن لحظه‌ی ناب فرازش را در زندگی‌ام تجربه کنم. گره‌های ذهنی‌م را یکی‌یکی باز کنم و ازشان رد شوم و صعود کنم؛ صعودی بی‌بازگشت.

به بهانه‌ی روز مادر

يكشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۶ ب.ظ

دیروز آخرین باری بود که این‌ طرفِ سال برای چکا‌پ‌های هفتگی‌ام می‌رفتم دکتر. از هفته‌ی گذشته تا این هفته وزنم زیادی افزایش پیدا کرده بود و کمی نگران‌کننده بود. دکتر آزمایش اورژانسی نوشت و گفت همین الان آزمایش بده و جواب را بیاور.

دو ساعت باید صبر می‌کردم تا جواب را می‌گرفتم. در آزمایشگاه منتظر نشسته بودم با حالِ نه‌چندان خوب و فکر‌های آشفته،کتابی درباره‌ی مراحل زایمان می‌خواندم و رک و راست بهت می‌گفت که هر مرحله‌ سختی‌هایی دارد و اصلا هم چیز راحتی نیست. من در ذهنم همه‌ی مراحل را مرور می‌کردم و خودم را در آن وضعیت تصور می‌کردم که واکنش‌هایم چطور خواهد بود. به آخرین خط کتاب رسیدم: «این لحظه‌ی خاص را با نوزادتان بگذرانید. آمادگی برای بچه‌دار شدن، دردها و رنج‌ زایمان جبران شده و به ثمر نشسته، اینک زمان لذت بردن از معجزه‌ی تولد است.» داشتم آن لحظه‌ را تصور می‌کردم. قطره‌های اشکم بی‌اختیار روی صورت و صفحه‌ی کتاب می‌ریخت. سرم را بالا آوردم هیچ‌کس حواسش به من نبود. با خودم گفتم اگر من را کسی در این حال دیده باشد حتما فکر کرده برای جواب‌ِ بد آزمایش احتمالی‌م گریه می‌کنم.

جایی می‌خواندم که سلول‌های جنینی تا آخر عمر در بدن مادر باقی می‌مانند و شاید وجودِ همین سلول‌هاست که مادر را برای ترمیم آسیب‌های روحی و جسمی قوی‌ می‌کند و به او انگیزه و قدرت می‌بخشد. من هنوز مادر نشده‌ام. اما بارها این نیرو و انگیزه را در مادرم دیده‌ام که با وجود همه‌ی ناملایمت‌های روزگار به عشق بچه‌هایش زندگی کرد.

این نوشته تقدیم زنان سرزمین‌م که طعم مادری را چشیده‌اند و بیشتر‌شان از زندگی خودشان گذشتند تا زندگی بچه‌هایشان جور دیگری پیش برود. دو زن را با این وصف به خوبی می‌شناسم: یکی مادرم و دیگری مادر همسرم که در جوانی همسرانشان را از دست دادند و دست‌تنها و بدون یاور برای زندگی بچه‌هایشان به آب و آتش زدند.

پ.ن: جواب آزمایش خوب بود و مشکلی نبود فقط ظاهرا اشتهای من زیادتر از حد ممکن شده بود.

سی و هشت هفتگی- ۲۹ اسفند ۹۵

 

  • مهسا قربانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی